احساسی اما تکنیکال
سعید چنگیزیان از بازیگران توانمندی است که در یک دههی اخیر توانسته در قالب شخصیتهای مختلفی روی صحنه نمایش خوش بدرخشد. شاید اکثر مردم او را با نیمه بدمن درونگرا و خاکستریای که در سریال «گاهی به پشت سر نگاه کن» نقشش را بازی میکرد، به یادآورند. او بازیگر با تکنیکی است که بهخوبی از پس تبدیل یک تیپ به یک کاراکتر برمیاید. همین مسئله باعث شده در سالهای اخیر بازی در سینما را نیز تجربه کند، هرچند خودش معتقد است آن اتفاقی که باید، (هنوز) در سینما برای او نیفتاده است.
آغاز راه
بااینکه که بعضیها گمان دارند کمتر پیش میآید یک نفر در شهرستانها به هنر و بازیگری علاقهمند شود و به عرصه برسد، 22 آذر 1356 در سمنان یک نفر به دنیا آمد که استعداد و علاقهاش به بازیگری، بعدها زبانزد شد. در هنرستان گرافیک میخواند اما مادرش بیشتر دوست داشت سعید بازیگر شود. بههرحال راه او از گرافیک جدا شد و علیرغم اینکه در کنکور برای رشته نقاشی هم قبول شد، تئاتر را انتخاب کرد. به قول خودش: اینکه چرا به تئاتر آمدم نمیدانم، برای خودم من هم سؤال است. انگار باید بازیگر میشدم و شدم.
دوران طلایی
خودش میگوید دورانی که در دانشکده سینما تئاتر تهران گذرانده بهترین دوران هنری او بوده است. البته قبول شدن او در دانشگاه خودش داستانی دارد. سعید در صورتی پا به جلسه کنکور عملی کارگردانی، بازیگری دانشکده سینما تئاتر گذاشت که هیچ کار صحنهای و نمایشی را تجربه نکرده بود. بههرحال نقشی که به او سپردند را اتود زد. میگوید خودم هم نفهمیدم چطوری، اما قبول شدم. قبول شد و تحصیل و تمرین را هردو باهم شروع کرد، آنهم خیلی فشرده و پیگیر. اوایل سخت میگذشت. «چیزی از تئاتر نمیدانستم و حتی کنفرانس دادن هم بلد نبودم»، اظهارات خودش هست. اما عقب نکشید صبح تا شب را در پلاتو میگذراند. همزمان در کتابخانه هم شروع به خواندن کتابها و نمایشنامههای مختلف کرد.
دوستان طلایی
مهمتر از همه، در همان دوران با افرادی آشنا شد و با آنها کارد کرد که هرکدام اکنون از بزرگان هنر و تئاتر کشور به شمار میآیند. دکتر رفیعی، حسن معجونی، رضا بهبودی، سهیلا گلستانی، محمد عاقبتی، مهدی صناعتی و چند نفر دیگر، اساتید و دوستانی بودند که او موفقیتش در بازیگری را مدیون آنها میداند. در همان سالها اولین جایزه بازیگریاش که جایزه اول بازیگری برای بازی در تئاتر «برزخ» به کارگردانی محمد عاقبتی بود دریافت کرد. بعد از آنهم با همکاری محمد عاقبتی، مهدی صناعتی و محمود رمضانی موفق به طراحی و اجراهای موفقی در سطح دانشگاه شد. همه این اتفاقات باعث شد دوران دانشکده تبدیل به بهترین دوران او شود.
آشنایی با الهام کردا
سعید و الهام کردا در سال 79 بود که در دانشگاه به شکل کاری با یکدیگر آشنا شدند. هر دو جوان بودند و احساسی. نزدیک بودن طرز تفکرهایشان، دیدگاههای مشترک، احساس راحتی کردن و چند مورد دیگر، مواردی بودند که این دو را به هم نزدیکتر میکرد و نهایتاً در سال 81 ازدواج کردند. آنها زوجی موفق در هنر و خوشبخت در زندگی را تشکیل داده (شاید هم بالعکس) و روزبهروز شاهد پیشرفتشان در کنار هم هستیم.
همکاری با گروه لیو و آموزشگاههای بازیگری
بعد گذراندن دوران دانشگاه او همکاری خود را با حسن معجونی در گروه لیو ادامه داد. گروه نمایشی لیو گروهی بود که توسط حسن معجونی شکل گرفت تا کارهای متنوع انجام دهد. معجونی آرامآرام اعضای گروهش را از میان کسانی انتخاب کرد که به این جریان کمک کنند. سعید چنگیزیان یکی از اولین انتخابها بود که مدتهاست در این گروه مشغول بازی و آموزش هنرجوهای جوان میباشد.
او به جز گروه لیو در آموزشگاههای دیگر هم تدریس بازیگری میکند. جالب است بدانید اکثر اوقات هم با هنرجویان مبتدی و تازهکار کلاس برمیدارد. میگوید دوست دارم با آنها کار کنم و هوایشان را داشته باشم چون خودم هم روزی مبتدی بودم و میدانم این دوران چقدر مهم و حساس است.
چرا کارگردانی نمیکنید؟
سعید چنگیزیان فارغالتحصیل رشته کارگردانی بوده و در دوران دانشگاه کارگردانی هم انجام داده است. اما از زمانی که وارد کار حرفهای شد، تاکنون به سمت کارگردانی نرفته و بیشتر روی بازیگری تمرکز دارد. او معتقد است از آنجایی که کارگردانی حرف خود آدم است، شخصیتر از بازیگری میشود. کمی میترسد. یکبار هم کاری را شروع کرده ولی به سرانجام نرسیده است. بههرحال دغدغهاش را دارد و به گفتهی خودش روزی این کار را انجام خواهد داد.
احساسی اما تکنیکال
سعید چنگیزیان از آن دسته از بازیگرهایی است که نقشهایش را بیشتر تکنیکی بازی میکند تا احساسی. کاملاً برخلاف شخصیتش که کاملاً احساساتی بوده و هست. همچنین خیلیها او را یک بازیگر کاملاً رئالیستی میدانند که نقشهایش را طوری بازی میکند که کاملاً باورپذیر باشد. همین باعث شده او بتواند خیلی خوب نقشهای تیپ را تبدیل به کاراکترهای پویا، تأثیرگذار و واقعی کند. اینها مسلماً در تئاتر برای او نقطهضعف نبوده است. حداقل تا الآن که اینطور نبوده و او در تئاتر به هر جایی که دلش خواسته رسیده. در کارهایی نظیر ایوانف، تنها راه ممکن، مثل خون برای استیک، رؤیای نیمهشب تابستان، در انتظار گودو، تن تن، راز قصر مونداس، باغ آلبالو و ستوان آینیشمور خوش درخشیده. بازیگر ثابت حسن معجونی و خیلی اوقات امیررضا کوهستانی و دکتر رفیعی بوده. کسانی که هر تئاتریای آرزوی کار کردن کنارشان را دارد. همچنین جوایز متعددی در این رشته کسب کرده است.
چنگیزیان و سینما
او در سینما کارش را با بازی در اپیزود اول فیلم «خداحافظ رفیق» به کارگردانی بهزاد بهزاد پور شروع کرد؛ اما معتقد است اتفاقی که میتواند در سینما برایش بیفتد، هنوز نیفتاده است. بهراستی هم در سینما کمتر دیدهشده. بازی در فیلمهای «خشم و هیاهو» و «سارا آیدا» اتفاقات خوبی برای او به ارمغان آورد اما دلش میخواهد در فیلمی بازی کند که مردم نهایت توانش را ببینند. البته نه به هر قیمتی.
جوایز
جایزه اول بازیگری برای نمایش «برزخ» در جشنواره دانشجویی-1376
جایزه دوم طراحی صحنه برای اجرای «ترانه گمشده» در جشنواره دانشجویی-1376
جایزه بازیگری برای نمایشنامه خوانی «یک دقیقه سکوت» در جشنواره دانشجویی-1385
رتبه سوم بازیگر مرد در جشن انجمن بازیگر خانه تئاتر-1390
جوایزی و افتخاراتی است که سعید چنگیزیان در کارنامه خود دارد.